مقایسهی تطبیقی دیرین گونهی حضرت یونس علیهالسلام در قرآن و عهد عتیق (بخش نخست)
pdf مقایسه ی تطبیقی دیرین گونه ی حضرت یونس علیه السلام در قران و عهد عتیق بخش نخست
مقدمه
«قرآن، داستان انبیاء را در قالب دیرینگونههای واقعی بیان میکند. دیرینگونهها،[۱] وقایع عجیبی هستند که اولین بار برای یک فرد یا جمعی اتفاق افتادهاند و پس از آن، هرکس از آنها استفاده کند ناظر به آن دیرینگونهها عمل کرده و از روی آنها شبیهسازی و اقتباس کرده است. دیرینگونهها به سه دستهی دیرینگونههای واقعی، دیرینگونههای اسطورهای و دیرینگونههای علمی تقسیم میشوند.
دیرینگونهها، وقایع عجیبی هستند که اولین بار برای یک فرد یا جمعی اتفاق افتادهاند و پس از آن، هر کس از آنها استفاده کند ناظر به آن دیرینگونهها عمل کرده و از روی آنها شبیهسازی و اقتباس کردهاست. دیرینگونهها شامل دیرینگونههای واقعی، دیرینگونههای اسطورهای و دیرینگونههای علمی میشوند.
دیرینگونههای واقعی، شامل وقایع عجیبی هستند که برای اولین بار در زندگی انبیاء، امامان، شهدا، صلحا و یا حتی شروران و جنایتکاران تاریخ رخدادهاند. این دیرینگونهها میتوانند ریشه در حق داشته باشند و دیرینگونههای واقعیِ حق را رقم بزنند؛ یا ریشه در رفتاری باطل داشته باشند و دیرینگونههای واقعیِ باطل را پدید آورند. این وقایع میتوانند دستمایهی داستانها، فیلمها، پویانماییها، بازیها و … قرار گیرند؛ بهطوریکه آن اتفاق برای قهرمانان این آثار نقل شود؛ اما بههرحال اصل آن واقعه در تاریخ برای شخص دیگری رخ داده است. این دیرینگونهها، امکان تحریفشدن دارند؛ و گاهی همان حالت تحریفشده مبنای اقتباس آثار هنری قرار میگیرد.
دیرینگونههای اسطورهای، شامل داستانهایی هستند که امکان تحقق ندارند. نمونههای مشابهی از این دیرینگونهها در میان اقوام مختلف یافت میشود؛ مثل رویینتن بودن اسفندیار در ایران، آشیل در یونان، زیگفرید در اسکاندیناوی و سامسون در باور یهودیان. این دیرینگونهها میتوانند ریشه در یک اتفاق واقعی داشته باشند؛ برای مثال شخصی را که بسیار قوی است در اساطیر تا حد رویینتن بودن بالا ببرند.
دیرینگونههای علمی، شامل تخیلاتی هستند که روزی در قالب داستان یا فرضیه مطرح شده بودند و بعدها به وقوع پیوسته و یک واقعهی علمی را رقمزدهاند؛ برای مثال، زیردریایی، صدسال بعد از نوشتن داستان «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» اختراع شد. این دیرینگونهها میتوانند ریشه در دیرینگونههای واقعی داشته باشند. مثل همین داستان «ژول ورن» که میتواند اقتباسی از دیرینگونهی واقعیِ حق حضرت یونس -علیهالسلام- باشد.»[۲]
آنچه در این مقاله خواهد آمد مقایسهی تطبیقی دیرینگونهی واقعیِ حق حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن و عهد عتیق است. عهد عتیق یا عهد قدیم، نامی است که مسیحیان بر اسفار تورات و سیوچهار کتاب وحیانی یهودیان نهادهاند.[۳] «وجهتسمیهی عهد عتیق این است که خدا در تورات با «ابراهیم»[۴] عهد بسته بود که نسل او را زیاد کند و از نیل تا فرات را به ذریهی او ببخشد. «ابراهیم» به نشانهی این عهد، گوسالهی مادهی سهساله، بز مادهی سهساله و قوچی سهساله را از وسط نصف کرد و هر نصف را در مقابل نصف دیگر قرار داد؛ آنگاه خدا بهصورت تنوری پر دود و چراغی مشتعل از وسط آنها گذشت. در برابر این عهد که نشانهاش خون حیوانات بود مسیحیان عقیده دارند که خدا با خون مسیح، عهد جدیدی با بشر بسته است؛»[۵] ازاینرو انجیلهای چهارگانه و کتب رسولان را عهد جدید مینامند. دو بخش عهد عتیق و عهد جدید رویهم بهعنوان کتاب مقدس[۶] شناخته میشود.
دیـریـنگـونـهی واقعی حق حضـرت یـونـس –علیهالسلام- بهصورت یک دیرینگونهی تحریفشده در «عهد عتیق» باقی مانده است.
داستان حضرت یونس-علیهالسلام- در «کتاب یونس» -یکی از کتب عهد عتیق- نقل شده است و به دلیل تحریف شدن، تفاوتهای اساسیای با روایت قرآن دارد.[۷] مقایسهی تطبیقی دیرینگونهی واقعیِ حق حضرت یونس-علیهالسلام- در قرآن و تحریفات آن در عهد عتیق میتواند میزان انحراف عهد عتیق را از این دیرینگونه نمایان سازد و بخشی از مبحث متعلقات ایمان را شکل دهد.
در این مقاله، دیرینگونهی حضرت یونس-علیهالسلام- در پنج فصل گردآوری شده است:
- فصل نخست: ویژگیهای حضرت یونس -علیهالسلام-
- فصل دوم: عهد و میثاق خداوند با حضرت یونس -علیهالسلام-
- فصل سوم: فرار حضرت یونس -علیهالسلام- از میان قومشان و بلعیده شدن ایشان توسط ماهی
- فصل چهارم: نجات و بازگشت حضرت یونس -علیهالسلام- به میان قومشان
- فصل پنجم: تصمیم حضرت یونس -علیهالسلام- بر اساس «ظنّ»
فصل نخست: ویژگیهای حضرت یونس -علیهالسلام-
ویژگیهای حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن
در آیات قرآن بر ویژگیهای فردی حضرت یونس –علیهالسلام- تأکید شده است. ایشان مؤمن، محسن، تسبیحگوی خدا، ولی خدا، نبی و رسول خدا بودند؛ و مأموریت یافتند که بیش از صدهزار نفر را هدایت کنند.
حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن، مؤمن،[۸] محسن[۹] و همواره تسبیحگوی خداوند[۱۰] خواندهشدهاند. «ایشان در زمرهی اولیای الهی هستند.»[۱۱] «خداوند، آن حضرت را بر مردم زمانشان برتری داد؛ برگزید؛»[۱۲] «بهسوی راه راست هدایت کرد و ایشان را از صالحان قرارداد.»[۱۳] «حضرت یونس -علیهالسلام- نبی و رسول خدا بودند.»[۱۴] «خداوند به آن حضرت، وحی کرد؛»[۱۵] و «برای قضاوت و داوری بین مردم و حکومت و ادارهی جامعه به ایشان، کتاب، حُکم و نبوت داد.»[۱۶] «محور دعوت همهی انبیاء، ازجمله آن حضرت، دعوت به تقوای الهی بود؛ زیرا برای انسانی که به سمت لقای پروردگار در سفر است تقوا، بهترین زاد و توشه است.»[۱۷] «شعاع رسالت ایشان، محدود به آبادیای بود که بالغبر صد هزار نفر جمعیت داشت.»[۱۸]
مقایسهی ویژگیهای حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن و عهد عتیق
عهد عتیق بر تاریخ و جغرافیای وقایع مربوط به «یونس» تأکید دارد. او از اهالی «جَتّحافَر» در سرزمین «بنیزبولون» بود و مأمور شد مردم نینوا، پایتخت آشور را که بیش از صدوبیست هزار نفر بودند هدایت کند.
ویژگیهای حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن و عهد عتیق، شباهتها و تفاوتهایی دارند که در لابهلای داستان زندگی آن حضرت بیانشدهاند.
نخست، عهد عتیق نیز همچون قرآن، «یونس» را نبی و رسول خدا خوانده است؛ خداوند در این کتاب نیز به او وحی میکند.[۱۹]
دوم، خداوند در قرآن، ویژگیهای اخلاقی و فردی حضرت یونس-علیهالسلام- را بیان میفرماید؛ و از خانواده، شهر، زمان و مکان ایشان سخنی به میان نمیآورد؛ زیرا «قرآن، کتاب قصه و تاریخ نیست و فقط نکات مهم را که شامل حکمت، موعظه و جدال احسن است بیان میکند.»[۲۰] عهد عتیق برخلاف قرآن، بیشتر بر تاریخ و جغرافیای وقایع تأکید دارد. «در عهد عتیق، پدر «یونس»، «اَمِتّای» نامیده شده است.»[۲۱] «او اهل محلی به نام «جَتّ حافَر» بود که جزء سرزمینهای «بنی زبولون» به شمار میرفت.»[۲۲] «بنیاسرائیل پس از حضرت سلیمان -علیهالسلام- به دو شق تقسیم شدند؛ یک بخش که شامل ده سبط بنیاسرائیل بود در شمال و مرکز فلسطین، «حکومت اسرائیل» را شکل داد. بخش دیگر که شامل دو سبط «یهودا» و «بنیامین» بود در جنوب و اورشلیم، «حکومت یهودیه» را بنا نهاد.»[۲۳]

پس از حضرت سلیمان -علیهالسلام- حکومت بنیاسرائیل به دو بخش حکومت اسرائیل و حکومت یهودیه تقسیم شد.
««یونس» در قرن هفتم پیش از میلاد، در زمان پادشاهی «یَرُبعام بن یَهُوآش» یا پیش از او در منطقهی اسرائیل به رسالت رسید؛»[۲۴] و «مأمور هشدار به اهالی شهر «نینوا» شد که بیش از صدوبیست هزار نفر بودند.»[۲۵] ««نینوا» در آن زمان، پایتخت «حکومت آشور» به شمار میرفت.»[۲۶]
فصل دوم: عهد و میثاق خداوند با حضرت یونس -علیهالسلام-
عهد و میثاق خداوند با حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن
عهد الهی چیست؟
«به التزام خاص در برابر خداوند یا هر شخصى، بر امر مخصوصی، «عهد» گفته میشود. مراد از عهد خداوند، همان دین است.»[۲۷]
به التزام خاص در برابر خداوند یا هر شخصى، بر امر مخصوصی، «عهد» گفته میشود. مراد از عهد خداوند، همان دین است. «میثاق»، عهدی است که محکم و استوار شده است.
«خداوند با انسانها عهد بسته است که بهحکم عقل و وحی که همان حکم شرع است عمل کنند.»[۲۸] «خداوند که از همه به عهدش وفادارتر است[۲۹] به همهی کسانی که تعهد سپردهاند خطاب کرده است که «به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم؛»[۳۰] و «از میان مؤمنان، مردانی بودند که به عهد خود با خدا وفا کردند. برخی از آنها به شهادت رسیدند و برخی در انتظار شهادت هستند.»»[۳۱]
در برابر آنها، عدهای نیز بودند که عهد الهی را پسازاینکه بر آن «میثاق»[۳۲] بستند یعنی عهد خدا را محکم و استوار کردند شکستند.[۳۳] «اگر میثاق بین انسان بهعنوان عبد و خدا بهعنوان مولی، رعایت نشود، عهد، نقض شده است.»[۳۴]
ویژگی ناقضان عهد الهی
در قرآن، ویژگی ناقضان عهد الهی بیان شده است:
«… وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ (۲۶) الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (۲۷)» (بقره)
«… جز فاسقان را با آن [مَثَل] گمراه نمیکند. (۲۶) همانانى که عهد خدا را پس از محکم کردن آن مىشکنند؛ و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده مىگسلند؛ و در زمین به فساد مىپردازند؛ آناناند که زیانکاراناند (۲۷)»
کسی که عهد خدا را نقض کند «فاسق» است.
«بنابراین هر کس عهد الهی را پسازاینکه بر آن میثاق بست و آن را محکم و استوار کرد، نقض کند فاسق است. فاسقان چند ویژگی دارند ازجمله اینکه:
- عهد الهی را نقض میکنند.
- آنچه را که خداوند دستور وصل آن را داده فصل میکنند؛ مثلاً در زندگی خانوادگی، صلهی رحم انجام نمیدهند. در مسائل اجتماعی، ارتباطشان را با سایر مؤمنان قطع میکنند. در مسائل سیاسی با امام و ولی مسلمین ارتباط ندارند.
- در زمین فساد میکنند.»[۳۵]
ویژگی وفاداران به عهد الهی
در قرآن، ویژگی وفاداران به عهد الهی نیز آمده است:
«أَفَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (۱۹) الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا یَنْقُضُونَ الْمِیثَاقَ (۲۰) وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (۲۱) وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَهً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (۲۲)» (رعد)
«پس آیا کسى که مىداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حق است، مانند کوردلان است؟ تنها اولوالالباب هستند که عبرت مىگیرند. (۱۹) همانان که به عهد خدا وفادارند و میثاق [او] را نمىشکنند. (۲۰) و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مىپیوندند و از پروردگارشان مىترسند و از سختى حساب بیم دارند. (۲۱) کسانى که براى طلب خشنودى پروردگارشان شکیبایى کردند و نماز برپا داشتند و ازآنچه روزیشان دادیم، نهان و آشکارا انفاق کردند و بدى را با نیکى میزدایند، ایشان راست فرجامِ خوشِ سراى باقى (۲۲)»
«بنابراین تنها «اولوالالباب» به عهد خود با خدا وفادار میمانند و میثاق الهی را نقض نمیکنند. «اولوالالباب»، «لبیب» هستند یعنی دارای لُب و مغزند. پس کسی که به عهد خود وفا نمیکند تهیمغز است.
کسی که به عهد خدا وفادار باشد «اولوالالباب» است.
«اولوالالباب» چند ویژگی دارد ازجمله اینکه:
- به عهد الهی وفادار هستند و میثاق را نقض نمیکنند.
- آنچه را خدا امر فرموده که وصل شود اینها وصل میکنند.»[۳۶]
- در برابر پروردگارشان خشیت دارند.
- از سختی حساب روز قیامت میترسند.
- به خاطر پروردگارشان، صبر پیشه میکنند.
- نماز به پا میدارند.
- در نهان و آشکارا ازآنچه خدا رزق آنها قرار داده انفاق میکنند.
- با حسنات، سیئات را از بین میبرند.
عهد و میثاق خداوند با انسانها
عهد و میثاق خداوند با انسانها در قرآن به دو دستهی کلی تقسیم میشود:
«نخست: عهد و میثاق عام، شامل عهد و میثاق عام خداوند با انسانها
دوم: عهد و میثاق خاص، شامل عهد و میثاق خاص خداوند با بنیاسرائیل، عهد و میثاق خاص خداوند با علماء اهل کتاب و عهد و میثاق خاص خداوند با انبیاء»[۳۷]
عهد و میثاق عام خداوند در قرآن شامل همهی انسانها؛ و عهد و میثاق خاص خداوند شامل بنیاسرائیل، علماء اهل کتاب و انبیاء میشود.
نخست: عهد و میثاق عام خداوند
آ) عهد و میثاق عام خداوند با انسانها؛
«خداوند در قرآن، یک عهد جامع و فراگیر با همهی انسانها دارد؛ مفاد آن عهد این است که فرزندان آدم، شیطان را که دشمن آشکار آنهاست نپرستند بلکه خدا را بپرستند؛ زیرا این راه مستقیم است.»[۳۸]
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۰) وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (۶۱)» (یس)
«اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست (۶۰) و اینکه مرا بپرستید این است راه راست (۶۱)»
«خداوند بر ربوبیت خود و عبودیت بشر، میثاقی عام گرفته است که همان میثاق فطرت به شمار میرود.»[۳۹]
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ» (اعراف/ ۱۷۲)
«و هنگامیکه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریهی آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله؛ گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم (۱۷۲)»

خداوند بر ربوبیت خود و عبودیت بشر، میثاقی عام گرفته است که همان میثاق فطرت به شمار میرود.
دوم: عهد و میثاق خاص خداوند
آ) عهد و میثاق خاص خداوند با بنیاسرائیل؛
خدا با قوم بنیاسرائیل، عهد و میثاق بسته است که به فرمانهای الهی عمل کنند. مفاد این عهد چنین است:
- جز خدا را نپرستند.
- به پدر و مادر، نزدیکان، یتیمان و مساکین نیکی کنند.
- با مردم، نیکو سخن بگویند.
- نماز به پادارند.
- زکات بدهند.
- خون یکدیگر را نریزند.
- یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنند.
- دستورات را درست بگیرند و بشنوند.
- با خضوع از در بیتالمقدس وارد شوند.
- احترام شنبه را نگهدارند و تعدی نکنند.
- به انبیاء، ایمان داشته باشند و به آنها کمک کنند.
- به خداوند، قرضالحسنه بدهند.[۴۰]
ب) عهد و میثاق خاص خداوند با علماء اهل کتاب؛
«خداوند با علماء اهل کتاب عهد بسته و میثاق گرفته است که اسرار الهی را برای مردم تبیین کنند؛ اما آنها، این اسرار را کتمان کردند.»[۴۱]
«وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ» (آلعمران/ ۱۸۷)
«و [یاد کن] هنگامى را که خداوند از کسانى که به آنان کتاب دادهشده پیمان گرفت که حتماً باید آن را [بهوضوح] براى مردم بیان کنید و کتمانش مکنید پس آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند و چه بد معاملهاى کردند (۱۸۷)»
پ) عهد و میثاق خاص خداوند با انبیاء؛
«انبیاء نیز همچون مردم بر آن عهد جامع و فراگیر که ربوبیت خدا و عبودیت انسانهاست پیمان بستهاند؛ علاوه بر آن، بر اساس آیهی ۸۱ سورهی آلعمران و آیهی ۷ سورهی احزاب، یکی از ویژگیهای همهی انبیاء، عهد و میثاق خاصی است که با خداوند دارند.
«وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَحِکْمَهٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِکُمْ إِصْرِی قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ» (آلعمران/ ۸۱)
«و [یاد کن] هنگامى را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتى دادم سپس شما را فرستادهاى آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریاش کنید آنگاه فرمود: «آیا اقرار کردید و دراینباره، پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «آرى اقرار کردیم.» فرمود: «پس گواه باشید و من با شما از گواهانم» (۸۱)»
«وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا» (احزاب/ ۷)
«و [یاد کن] هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى پسر مریم و از [همهی] آنان پیمانى استوار گرفتیم (۷)»
این عهد و میثاق خاص، همان مقام ولایت، نبوت، رسالت و امامت آنها است.»[۴۲] «انبیاء اوللعزم که مسئولیتشان شدید است تعهدشان هم شدید است؛ پس آنها یک پیمان اخص سپردهاند که بر اساس آیهی ۷ سورهی احزاب «میثاق غلیظ» نامیده میشود؛ تا صدق راستگویان در دنیا ظاهر شود.»[۴۳]
«مفاد عهد و میثاق خداوند با انبیاء چنین است:
- انبیاء به مقام نبوت یعنی شخصیت حقوقی خود و به وحی و رسالت مؤمن باشند.
- انبیاء، مردم را به توحید دعوت کنند؛ و هیچگاه دعوتی که مزاحم با توحید باشد، به عمل نیاورند. هرگز در برابر شرک، آرام ننشینند. در اجرای رسالت حق، پایداری کنند. مردم را به ایمان آوردن و یاریدادن به خود فراخوانند. احکام و حقوق الهی را به مردم ابلاغ و آنها را تبیین کنند تا از تحریف حفظ شود و در اجرای آنها قیام کنند.
- هر نبی، انبیاء پیش از خود را تصدیق کند و مُبَشر انبیاء بعدی باشد؛ تا به این شکل، وحدت امت اسلامی حفظ شود.»[۴۴]
عهد و میثاق خداوند با حضرت یونس -علیهالسلام-
بااینکه در قرآن، نام حضرت یونس -علیهالسلام- بهصراحت در جریان عهد و میثاق، یاد نشده است؛ اما آن حضرت به دو دلیل در زمرهی کسانی هستند که خدا با ایشان عهد و میثاق خاص بسته است.
نخست، در قرآن، حضرت یونس -علیهالسلام- بهعنوان رسول، معرفیشدهاند؛[۴۵] بنابراین ایشان نبی نیز هستند؛ زیرا «انسان معصوم ازآنجهت که خبر را از خدا دریافت میکند، «نبی» و ازآنجهت که خبر را به مردم میرساند، «رسول» است.»[۴۶] بر اساس آیهی ۸۱ سورهی آلعمران و آیهی ۷ سورهی احزاب، خدا از تمام انبیاء، عهد و میثاق گرفته است؛ پس یونس نبی نیز در جریان این عهد و میثاق خاص، شرکت دارند.
حضرت یونس –علیهالسلام- نبی خدا و از نسل حضرت ابراهیم –خلیلالرحمان- هستند؛ بر اساس این دو نشانه درمییابیم خداوند با ایشان عهد بسته است.
دوم، «هنگامیکه حضرت ابراهیم -علیهالسلام- از امتحانات الهی سربلند بیرون آمدند خداوند ایشان را به مقام امامت رساند. ایشان فرمودند: «خدایا از ذریهام نیز کسانى را به این مقام برسان.» خداوند در پاسخ نه به اثبات مطلق جواب داد و نه به نفى مطلق؛ بلکه فرمود: «ذریهی شما دو گروهاند؛ برخى ظالماند و امامت که عهد من است به ظالمان نمیرسد؛ اما برخى از کسانی که ظالم نیستند مشمول عهد من واقع میشوند.»
«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره/ ۱۲۴)
«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آنهمه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را امام مردم قراردادم.» [ابراهیم] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «عهد من به ظالمان نمىرسد.» (۱۲۴)»
بنابراین، برخی فرزندان غیر ظالم حضرت ابراهیم -علیهالسلام- تا روز قیامت به استناد این آیه از عهد الهى برخوردارند؛ گرچه بسیارى از انبیاى ابراهیمى، ازجمله حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن، امام نامیده نشدهاند، ولى چون از فرزندان صالح حضرت ابراهیم -خلیلالرحمان- هستند همهی آنان، امام به شمار میروند؛ و مشمول این عهد الهی هستند.»[۴۷]
اثر نقض عهد الهی
«انسانها در برابر عهد الهی مسئول هستند؛ و از آنها دربارهی نقض عهد، سؤال میشود؛ یا در سیاق مبالغه از عهد میپرسند که چرا نقض شدی؟»[۴۸]
در قرآن دو نمونه از تاوان نقض عهد الهی توسط یهودیان و مسیحیان آمده است.[۴۹]
«بر اساس آیات ۱۳ و ۶۴ سورهی مائده، خداوند، یهودیان را به خاطر نقض میثاقشان، لعنت کرده و قلبهایشان را سخت کرده است؛ بهطوریکه سخنان خدا را از مواضع خود تحریف و جابهجا میکنند و بخشی ازآنچه را به آنها گوشزد شده بود به فراموشی سپردند؛ به همین دلیل خدا تا روز قیامت بین آنها دشمنی و کینه انداخت؛ و آنها تا روز قیامت، طعم اتحاد و مودت را نخواهند چشید.»[۵۰]
«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (مائده/ ۱۳)
«پس به [سزاى] پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت کردیم. [بهطوریکه] کلمات را از مواضع خود تحریف مىکنند و بخشى ازآنچه را بدان اندرز دادهشده بودند به فراموشى سپردند؛ و تو همواره بر خیانتى از آنان آگاه مىشوى، مگر [شمارى] اندک از ایشان [که خیانتکار نیستند]. پس از آنان درگذر و چشمپوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست مىدارد (۱۳)»
«وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» (مائده/ ۶۴)
«و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بسته باد؛ و به [سزاى] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دودست او گشاده است، هرگونه بخواهد مىبخشد؛ و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت بهسوی تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیارى از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنى و کینه افکندیم. هر بار که آتشى براى پیکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت؛ و در زمین براى فساد مىکوشند؛ و خدا مفسدان را دوست نمىدارد (۶۴)»
«بر اساس آیهی ۱۴ سورهی مائده، خداوند از نصارا میثاق گرفته است ولی آنان نیز بخشی ازآنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش کردند و خدا نیز تا روز قیامت بین آنها دشمنی و کینه انداخت.»[۵۱]
«وَمِنَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَسَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ» (مائده/ ۱۴)
«و از کسانى که گفتند: «ما نصرانى هستیم»، از ایشان [نیز] پیمان گرفتیم، و[لى] بخشى ازآنچه را بدان اندرز دادهشده بودند فراموش کردند و ما [هم] تا روز قیامت میانشان دشمنى و کینه افکندیم و بهزودی خدا آنان را از آنچه مىکردهاند [و مىساختهاند] خبر مىدهد (۱۴)»
کسانی که عهد الهی را نقض کنند نه تنها در دنیا تاوان این کار را خواهند داد؛ بلکه در آخرت نیز عذاب الهی در انتظار آنهاست.
نقض عهد الهی نهتنها در دنیا تاوان دارد بلکه بر اساس آیهی ۷۷ سورهی آلعمران کسانی که عهد الهی را به بهای اندکی میفروشند در آخرت بهرهای ندارند؛ خدا با آنها سخن نمیگوید و در روز قیامت به آنها نظر رحمت نمیافکند؛ آنها را پاک نمیکند و عذاب دردناکی خواهد داشت.
«إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (آلعمران/ ۷۷)
«کسانى که عهد خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچیزى مىفروشند، آنان را در آخرت بهرهاى نیست؛ و خدا روز قیامت با آنان سخن نمیگوید و به ایشان نمىنگرد و پاکشان نمىگرداند و عذابى دردناک خواهند داشت (۷۷)»
مقایسهی عهد و میثاق خداوند با حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن و عهد عتیق
چنانکه گفته شد مجموعهی اسفار تورات و سیوچهار کتاب وحیانی یهود را بهطورمعمول عهد عتیق مینامند. عهد خدا با انسانها در عهد عتیق به دو دستهی کلی تقسیم میشود:
نخست: عهد عام، شامل عهدهایی که خدا با همهی مردم جهان بسته است.
دوم: عهد خاص، شامل عهدهایی که خدا با بنیاسرائیل و «ابراهیم» بهعنوان جد اعلای آن قوم بسته است.[۵۲]
نخست: عهد عام خدا
آ) عهد عام خدا با «نوح»، پسرانش، کسانی که بعد از آنها میآیند و حتی جانوران؛
«خدا با «نوح»، پسرانش، کسانی که بعد از آنها میآیند و حتی جانوران عهد بسته است که پس از طوفان بزرگ، دیگر طوفانی نفرستد که همه را نابود و زمین را خراب کند.»[۵۳]
عهد عام خدا در عهد عتیق شامل همهی انسانهای پس از طوفان «نوح»؛ و عهد خاص خدا شامل عهد خاص خدا با «ابراهیم» و ذریهی او از نسل «اسحاق» و «یعقوب»، عهد خاص خدا با بنیاسرائیل از طریق «موسی»، عهد خاص خدا با لاویان و عهد خاص خدا با «داوود» میشود.
ب) عهد عام خدا با تمام مردم جهان توسط کوروش؛
«خدا با مردم جهان عهد بسته است تا بهوسیلهی کوروش، عدالت را برقرار سازد. چشم کوران باز شود و اسیران از زندان تاریک، آزاد شوند.»[۵۴]
پ) عهد عام خدا با تمام مردم جهان بر سر ایمان به مسیح؛
«عهدی است که با آمدن مسیح، -موعود یهودیان- خدا با بشر خواهد بست.»[۵۵]
دوم: عهد خاص خدا
آ) عهد خاص خدا با «ابراهیم» و ذریهی او از نسل «اسحاق» و «یعقوب»؛[۵۶]
«خدا با «ابراهیم» عهد بسته بود که افراد بیشماری از نسل او پدید آیند؛ و نیل تا فرات را که شامل سرزمین کنعانیان، حِتّیان، اَمُوریان، فَرِزِّیان، یَبُوسیان، جِرجاشیان، قینیان، قَنِّزیان، قَدمونیان و رفائِیان است به ذریهی او از نسل «اسحاق» و «یعقوب» واگذار کند. تا آنها قوم خدا و خدا نیز خدای آنها باشد. این عهدی ابدی و جاودانی است که شکسته نخواهد شد.»[۵۷]
ب) عهد خاص خدا با بنیاسرائیل از طریق «موسی»؛
خدا از طریق «موسی» با بنیاسرائیل عهد بست که به احکام الهی پایبند باشند. این احکام شامل موارد زیر است:
«ده فرمانی که در کوه سینا یا کوه حوریب بر موسی نازلشده و در دو لوح سنگی نوشتهشده است. این ده فرمان عبارتاند از:
- من «یهوه»،[۵۸] خدای تو هستم که تو را از اسارت و بندگی مصر آزاد ساختم.
- تو را خدایان دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری ازآنچه در آسمان و یا بر روی زمین و یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.
- نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور؛ و از آن سوءاستفاده نکن.
- روز «سَبَّت» (شنبه) را به یاد داشته باش و آن را مقدس بدار.
- به پدر و مادرت احترام بگذار.
- قتل نکن.
- زنا نکن.
- دزدی نکن.
- شهادت دروغ نده.
- چشم طمع به مال و ناموس دیگران نداشته باش.»[۵۹]

خداوند در کوه سینا یا کوه حوریب، ده فرمان را بر موسی نازل کرد.
سایر احکامی که بنیاسرائیل باید به انجام آن پایبند باشند شامل این موارد است:
- «با اقوام بتپرست ازدواج نکنند.»[۶۰]
- «اعیاد را محترم نگاهدارند و سالی سه بار مردان بنیاسرائیل نزد خدا جمع شوند.»[۶۱]
- «هر نخست زادهای مال خداست یا باید قربانی شود یا فدیهای بهجای آن داده شود.»[۶۲]
- «خون قربانی خدا با خمیرمایه مخلوط نشود. قربانی «عید فِصَح»[۶۳] تا صبح نماند.»[۶۴]
- «نخستین نوبر زمین را به خانهی خدا بدهند.
- بزغاله را در شیر مادرش نپزند.»[۶۵]
تفصیل این احکام در سفر لاویان که احکام طهارت، نجاسات، اعیاد، کفارهها و … را بیان میکند آمده است.
- «انتخاب «یوشع بن نون» بهعنوان جانشین «موسی» نیز عهد خدا است.»[۶۶]
- «در دورههای بعدی، تورات مکتوب نیز بهعنوان عهد خدا معرفیشده است.»[۶۷]
پ) عهد خاص خدا با لاویان؛
««هارون» از «سبط لاوی» بود.»[۶۸] «خدا با «هارون»، فرزندان و نسل او عهد میبندد که کاهنان تنها از میان لاویان و نسل «هارون» انتخاب شوند؛ و کهانت در نسل آنها باقی بماند. آنها کارهای خیمهی خدا و حفاظت از آن را انجام دهند؛ آنگاه سهم خود را از قربانیها بردارند.»[۶۹]
ت) عهد خاص خدا با «داوود»؛
«بر اساس عهد عتیق، خدا، خاندان «داوود» را برگزیده است تا سلطنت، همیشه در این نسل باقی بماند.»[۷۰] «خدا به «داوود» وعده داده است که اگر فرزندانش نیز مانند خودش مطیع دستورات الهی باشند همیشه یکی از آنها را به سلطنت برساند.»[۷۱] «خدا به «سلیمان» نیز میگوید که اگر مثل پدرش عمل کند و احکام الهی را رعایت کند، سلطنت در نسل «داوود» باقی خواهد ماند.»[۷۲]
این عهد تا جایی ادامه مییابد که حتی «اگر شاه، گناهکار شود نیز سلطنت از این نسل رخت برنمیبندد؛ بلکه فرد گناهکار از جانب خدا ادب خواهد شد.»[۷۳] «بر همین اساس وقتی به روایت عهد عتیق، «سلیمان» به تحریک زنانش، بتپرستید و از فرمان خدا سرپیچی کرد؛ خدا به او گفت: «سلطنت را از تو میگیرم و آن را به زیردستانت خواهم داد؛ اما به خاطر عهدی که با «داوود» دارم این کار را در زمان تو انجام نمیدهم؛ بلکه در زمان پسرت این کار را میکنم و او تنها بر یک قبیله از دوازده قبیلهی بنیاسرائیل حکومت خواهد کرد.»»[۷۴] «پس از «سلیمان» همانطور که خدا گفته بود سلطنت به شکل محدود در نسل «داوود» ادامه یافت.»[۷۵]
عهدشکنی بنیاسرائیل
در عهد عتیق بیشترین تأکید بر عهدهای خاص خدا، مخصوصاً عهد خدا با «ابراهیم» و «بنیاسرائیل» است. عهد خدا با «ابراهیم» مبنی بر بخشش نیل تا فرات به نسل او، عهدی جاودانی است که شکسته نخواهد شد؛ بر این اساس، هر کس از ذریهی «ابراهیم» از نسل «اسحاق» و «یعقوب» باشد بیقیدوشرط در این عهد داخل میشد؛ اما پس از ظهور «موسی» و عهد خدا با بنیاسرائیل، زمان تحقق کامل عهد خدا با «ابراهیم» به انجام احکام الهی توسط بنیاسرائیل موکول شد.
عهدشکنی بنیاسرائیل باعث میشد عهد خدا با «ابراهیم» بهطور کامل محقق نشود.
بااینحال بنیاسرائیل که در مصر و در مسیر مهاجرت تا سرزمین موعود، معجزات متعددی دیده بودند؛ «همواره ناسپاسی میکردند و دست از کارهای زشت برنمیداشتند.»[۷۶] آنها چه در زمان «موسی» و چه بعد از او، حتی در زمانی که وارد سرزمین موعود شده بودند احکام الهیای را که توسط «موسی» و انبیاء بعد از او بیان شده بود و بر انجام آن عهد بسته بودند زیر پا میگذاشتند و نقض عهد میکردند؛ برای مثال، «بتها را ستایش میکردند.»[۷۷] «مرتکب زنا میشدند.»[۷۸] «با زنان غیر یهودی ازدواج میکردند.»[۷۹] «در هنگام جنگ، آنچه را خدا، حرام اعلام کرده بود بهعنوان غنیمت برمیداشتند؛»[۸۰] «و یا از جنگ میگریختند.»[۸۱] «آنها افراد نامختون را به هنگام تقدیم قربانی وارد خانهی خدا میکردند تا کارهای آنجا را اداره کنند.»[۸۲]
مجازات بنیاسرائیل به خاطر عهدشکنی
بنیاسرائیل در حالی عهد الهی را نقض میکردند که میدانستند این تخلفها بیجواب نمیماند؛ و برای هر یک از این عهدشکنیها مجازاتی وجود دارد.
- «حکم شکستن حرمت «سَبَّت» (شنبه) کشتهشدن است و هر کس در آن روز کار کند باید از میان قوم طرد شود.»[۸۳]
- «اگر اعیاد و مراسم توسط بنیاسرائیل رعایت نشوند خدا آنها را بهوسیلهی جنگ، قحطی و بیماری خواهد کشت؛ و در سراسر دنیا، تبعید و آواره خواهد کرد.»[۸۴]
- «کسانی که بت درست کنند و غیر خدا را بپرستند باید سنگسار شوند. علاوه بر آن چون خشم خدا را برانگیختهاند باعث میشوند که خدا، اقوام بیگانه را از سرزمین موعود بیرون نکند و بنیاسرائیل در همان سرزمین هلاک شوند.»[۸۵] درجای دیگر آمده است که «اگر بنیاسرائیل دستورات خدا را انجام ندهند و بتپرستی کنند خدا آنها را از سرزمین موعود بیرون میکند و خانهی خدا با خاک یکسان میشود؛ طوری که بنیاسرائیل زبانزد همهی اقوام شوند و بگویند این قوم، خدای اجدادشان که آنها را از مصر بیرون آورده بود رها کردند و خدا به همین خاطر این بلا را به سرشان آورد.»[۸۶]
- «ازدواج با بتپرستان نیز باعث میشد خدا در بیرون راندن اقوام بیگانه به بنیاسرائیل کمک نکند و این قوم به هلاکت کشیده شوند.»[۸۷]
- یکی از انبیاء نیز هشدار میداد که «نتیجهی عهدشکنی در برابر خدا، هجوم دشمنان بر بنیاسرائیل است.»[۸۸]
مجازات عهدشکنانی که بت بسازند؛ آن را بپرستند و حرمت «سَبَّت» (شنبه) را نگه ندارند به همین موارد خلاصه نمیشود بلکه مرحلهبهمرحله افزایش مییابد.
- «در مرحلهی نخست، بیماری و ترس به سراغ بنیاسرائیل خواهد آمد و دشمنان بر آنها حاکم میشوند. دانه میافشانند؛ اما دشمنان آن را برداشت میکنند.
اگر بااینحال باز بهفرمان الهی گردن ننهند؛
- در مرحلهی دوم، جزای گناهانشان هفت برابر میشود؛ و هفت برابر بلا بر آنها نازل میشود. آسمان و زمین بر ایشان بخیل میشوند. حیوانات وحشی، فرزندان و حیوانات اهلی آنها را میدرند. تعدادشان کم و راههایشان ویران میشود.
اگر بااینحال باز بهفرمان الهی گردن ننهند؛
- در مرحلهی سوم، جزای گناهانشان هفت برابر میشود. خدا علیه بنیاسرائیل جنگ به پا میکند؛ و آنها مغلوب دشمنان میشوند. بیماری وبا در شهرهایشان شایع میشود. خدا، ذخیرهی آردشان را از بین میبرد؛ بهطوریکه یک تنور برای پخت نان ده خانوار کافی خواهد بود و آنها سیر نمیشوند.
اگر بااینحال باز بهفرمان الهی گردن ننهند؛
- در مرحلهی چهارم، جزای گناهانشان هفت برابر میشود. از شدت گرسنگی، گوشت فرزندان خود را خواهند خورد. خدا، بتخانهها و قربانگاههایی را که برای بتها ساختهاند خراب خواهد کرد؛ و اجسادشان را روی بتها خواهد انداخت. شهرها و مکانهای مقدس آنها را ویران خواهد کرد. دشمنان در سرزمین آنها مستقر میشوند. خدا، جنگ را بر آنها نازل میکند؛ و ایشان را در میان امتها پراکنده میسازد تا سرزمینشان خالی و شهرهایشان خراب شوند.
پسازآن قوم بنیاسرائیل به تبعید خواهند رفت و همیشه در ترس خواهند بود و در میان اقوام دیگر هلاک خواهند شد؛ اما اگر به گناهان خود و گناهان پدرانشان اعتراف کنند؛ خدا، عهد خود را با «ابراهیم»، «اسحاق» و «یعقوب» به یاد خواهد آورد؛ چون او خدای آنها است و آنها را در سرزمین دشمن، ترک نخواهد کرد از بین نخواهد برد.»[۸۹]
مجازات واقعشده
با تمام این اخطارها، بنیاسرائیل هیچگاه از عهدشکنی دست برنداشتند؛ بهطوریکه بارها به همین دلیل، جنگ، هلاکت و اسارت را به چشم خود دیدند؛ برای نمونه:
- «وقتی «موسی» به کوه سینا رفته بود مردم سراغ «هارون»[۹۰] رفتند و به او گفتند: «بازگشت «موسی» طول کشیده و معلوم نیست چه بر سر او آمده است پس تو برای ما خدایی بساز.» «هارون» طلاهای مردم را جمع کرد و گوسالهای طلایی ساخت. «موسی» پس از بازگشت، گوساله را در آتش ذوب کرد و خردههای آن را به دریا ریخت. آنگاه گفت: «کسانی که طرفدار خدا هستند جمع شوند و با شمشیر از اینسوی اردوگاه تا آنسو بروند و برادر، دوست و همسایهی خود را بکشند.»»[۹۱]

قوم بنیاسرائیل در غیاب «موسی»، عهد الهی را نادیده میگیرند و گوسالهپرست میشوند.
- «در زمان «موسی»، بنیاسرائیل بتپرستی کردند و با دختران قوم «موآب» زنا کردند؛ به همین دلیل خشم خدا برانگیخته شد و عدهای را هلاک ساخت.»[۹۲]
- «در زمان «یوشع» خدا دستور داد به شهر «اَریحا» حمله کنند اما هیچچیز از آن شهر برای خود برندارند اما یک نفر از قوم بنیاسرائیل غنائمی برداشت و عهد خدا را شکست؛ به همین دلیل بنیاسرائیل در جنگ بعدی شکست خورد. خدا دستور داد که او با تمام اموال و خانوادهاش سوزانده شوند تا این گناه از قوم پاک شود.»[۹۳]
- «پس از «یوشع»، بنیاسرائیل، بتپرست شدند و نسلاندرنسل، دست از این کار برنداشتند؛ به همین دلیل خدا نیز اقوامی را که در سرزمین موعود بودند بیرون نکرد.»[۹۴]
- «در زمان «هوشع»، آخرین پادشاه اسرائیل،[۹۵] مردم بتپرستی کردند؛ به همین دلیل عذاب الهی بر آنها نازل شد و «شلمانسر» شاه آشور به آنها حمله کرد. او «سامره» پایتخت اسرائیل را اشغال کرد و مردم را به اسارت گرفت و با خود به «آشور» برد.»[۹۶]
مهربانی خدا با بنیاسرائیل به خاطر عهد جاودانیاش با «ابراهیم»
عهد عتیق مدعی است خدا به خاطر عهدی که با «ابراهیم» داشت هرگز قوم بنیاسرائیل را در میان دشمنان رها نمیکند.
به ادعای عهد عتیق با تمام این عهدشکنیها، خدا برای همیشه از قوم خود رویگردان نشد؛ بلکه «بارها به خاطر عهدی که با «ابراهیم»، «اسحاق» و «یعقوب» داشت در هنگام جنگ و سختیها به فریاد آنها رسید و قوم بنیاسرائیل را از هلاکت رهانید.»[۹۷] «خدا به این قوم، بشارت داده بود که اگر از احکام الهی اطاعت کنند خدا نیز عهد خود را با آنها نگاه میدارد.»[۹۸] «بیماریها را از آنها دور میکند و آن را به جان دشمنان قوم بنیاسرائیل میاندازد و همهی اقوام، تسلیم آنها میشوند؛ آنگاه خدا به زمین و احشام آنها برکت خواهد داد.»[۹۹] «به آنها وعده دادهشده بود که اگر تنها خدا را بپرستند آنگاه خدا بهجایشان با دشمنان میجنگد.»[۱۰۰] «اگر بت نسازند و حرمت «سَبَّت» را حفظ کنند باران بهموقع میبارد؛ محصول خوب و پربرکت خواهند داشت؛ و از حشرات و دشمنان در امان خواهند بود.»[۱۰۱] «هر کس حرمت «سَبَّت» را نگه دارد و از انجام کارهای بد دوری کند خدا به او برکت خواهد داد.»[۱۰۲]
از مقایسهی عهد خدا با حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن و عهد عتیق درمییابیم که:
عهد خدا با حضرت یونس -علیه السلام- در قرآن و عهد عتیق، ذیل عهد خدا با حضرت ابراهیم –خلیلالرحمان- جای میگیرد؛ اما عهد خدا با حضرت ابراهیم -علیه السلام- در قرآن عهد امامت است و برخی فرزندان صالح آن حضرت از هر دو پسرشان را دربر میگیرد؛ درحالیکه عهد خدا با «ابراهیم» در عهد عتیق بر سر بخشیدن نیل تا فرات به همهی ذریهی او از نسل «اسحاق» و «یعقوب» است.
- در قــرآن و عهــد عتیــق، مستقیــماً از عهـــد خدا با حضــرت یونس -علیهالسلام- سخنی به میان نیامده است؛ اما به دو دلیل از قرآن درمییابیم که خدا با آن حضرت، عهد و میثاق بسته است. نخست، در قرآن خدا با همهی انبیاء، عهد و میثاق بسته است. دوم، ایشان از نسل حضرت ابراهیم -خلیلالرحمان- هستند و عهد امامت به برخی فرزندان صالح آن حضرت ازجمله حضرت یونس -علیهالسلام- تعلق میگیرد. در عهد عتیق «یونس» که از ذریهی «ابراهیم» از نسل «اسحاق» و «یعقوب» به شمار میرود در دو عهد خاص، شریک است. نخست، عهد خاص خدا با «ابراهیم» مبنی بر تصاحب نیل تا فرات؛ دوم، عهد خاص خدا با بنیاسرائیل از طریق «موسی» مبنی بر انجام احکام الهی.
- باوجوداینکه عهد خدا با حضرت یونس -علیهالسلام- در قرآن و عهد عتیق ذیل عهد خدا با حضرت ابراهیم -خلیلالرحمان- جای میگیرد اما تفاوت عظیمی در نوع عهد خدا با آن حضرت در این متون وجود دارد که ریشه در تفاوت عهد خدا با حضرت ابراهیم -علیهالسلام- دارد.
- عهد خدا با حضرت ابراهیم -خلیلالرحمان- در قرآن «عهد امامت» است؛ این عهد شامل برخی فرزندان صالح آن حضرت از هر دو پسرشان (اسمائیل و اسحاق -علیهماالسلام-) میشود. درحالیکه در عهد عتیق، عهد خدا با «ابراهیم» بر سر بخشیدن نیل تا فرات به همهی ذریهی او از نسل «اسحاق» و «یعقوب» است.
- «عهد امامت» در قرآن تداوم دارد و شامل همهی انبیاء و ائمه تا روز قیامت میشود؛ درحالیکه در عهد عتیق، عهد خدا با «ابراهیم» هر بار با عهدشکنی بنیاسرائیل و اسارت و هلاکت آنها نقض میشد؛ و همواره اقلیت موحد به خاطر اکثریت بتپرست و عهدشکن از زندگی آرام و امن در سرزمین موعود محروم میشدند.
ادامه دارد …
نویسنده
محدثه قاسمپور
پینوشت
[۱] (archy types)
[۲] (برای آشنایی بیشتر با مبحث «دیرینگونهها» به جلسات ۴۱۳، ۴۲۹، ۴۳۱، ۵۳۹ «کلبهی کرامت» و جلسات ۶۹، ۷۰، ۷۱، ۷۲، ۷۴، ۷۵، ۷۷، ۸۸ «اتاق کودک کلبهی کرامت» و آنچه انشاءالله در ادامه توسط استاد حسن عباسی تعلیم داده خواهد شد مراجعه فرمایید).
[۳] (یهودیان عهد عتیق را تَنَخ مینامند).
[۴] (در عهد عتیق نام «ابراهیم» در ابتدا «ابرام» به معنی «پدر سرافراز» بود و بعد از وعدهی تولد «اسحاق» به «ابراهیم» یعنی «پدر قومها» تبدیل شد؛ کتاب مقدس (ترجمهی تفسیری)/ ص ۱۳).
[۵] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ پیدایش ۱۵/ ۱- ۲۰؛ قاموس کتاب مقدس/ جیمز هاکس/ ذیل واژهی عهد).
[۶] (Bible)
[۷] (در قرآن، آیات مربوط به حضرت یونس-علیهالسلام- در سورهی انعام/ ۸۴- ۹۰؛ سورهی یونس/ ۹۸؛ سورهی انبیاء/ ۸۷- ۸۸؛ سورهی صافات/ ۱۳۹- ۱۴۸ و سورهی قلم/ ۴۸- ۵۰ آمده است).
[۸] («فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذالِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» (انبیا/ ۸۸)
«پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مىدهیم (۸۸)»
[۹] («وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَی وَهَارُونَ وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۸۴) وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَی وَعِیسَی وَإِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ (۸۵) وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطًا وَکُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ (۸۶)» (انعام)
«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را به راه راست درآوردیم و نوح را از پیش راه نمودیم و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم] و اینگونه، نیکوکاران را پاداش مىدهیم (۸۴) و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند (۸۵) و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگى را بر جهانیان برترى دادیم (۸۶)»
تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی انعام/ جلسات ۸۱، ۸۳).
[۱۰] («فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ» (صافات/ ۱۴۳)
«و اگر او از زمرهی تسبیح کنندگان نبود (۱۴۳)»
«مُسَبِّح» صفت مشبهه است نه اسم فاعل و به ملکه شدن تسبیحگویی در ایشان اشاره دارد؛ تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ جلد ۷/ ص ۳۰۸؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی انبیاء/ جلسات ۵۳، ۵۴؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی صافات/ جلسات ۲۸- ۳۰).
[۱۱] («لَوْ لا آن تَدارَکَهُ نِعْمَهٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ» (قلم/ ۴۹)
«اگر نعمتی از جانب پروردگارش تدارک [حال] او نمىکرد، قطعاً نکوهش شده بر زمین خشک انداخته مىشد (۴۹)»
هرگاه در قرآن، نعمت بهصورت مطلق یاد شود منظور «نعمت ولایت» است. «ولی» کسی است که کار «مولیعلیه» را انجام میدهد. ولایت و سرپرستی الهی به این معنی است که کسی تحت تدبیر خدا قرار بگیرد و خداوند سرپرستی او را عهدهدار شود؛ تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ جلد ۷/ صص ۳۰۶- ۳۰۸؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی انعام/ جلسهی ۸۴؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی انبیاء/ جلسهی ۵۴؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی صافات/ جلسات ۲۸، ۳۰).
[۱۲] («وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَی وَهَارُونَ وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۸۴) وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَی وَعِیسَی وَإِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ (۸۵) وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطًا وَکُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ (۸۶) وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (۸۷)» (انعام)
«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را به راه راست درآوردیم و نوح را از پیش راه نمودیم و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم] و اینگونه، نیکوکاران را پاداش مىدهیم (۸۴) و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند (۸۵) و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگى را بر جهانیان برترى دادیم (۸۶) و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانیان برترى دادیم] و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایى کردیم (۸۷)»
«فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحِینَ» (قلم/ ۵۰)
«پس پروردگارش وى را برگزید و از شایستگانش گردانید (۵۰)»
خداوند آن حضرت را «اِجتَباء» میکند. کلمهی «اِجتَباء» به معنای جمعکردن بهمنظور برگزیدن است. خدای تعالی بندهی خود را برای خود جمعآوری میکند؛ بهطوریکه کسی غیر خدا در او شریک نباشد و او را از «مُخلَصین» قرار میدهد. سپس به او رجوع و بهسوی اعتقاد حق و عمل صالح، هدایتش میکند. هدایت پس از «اجتباء» و فرع بر آن است؛ تفسیر فارسی المیزان/ علامه طباطبایی/ ج ۱۴/ صص ۳۱۱، ۳۱۲، ۵۸۴).
«جِبایه» یعنی برچینشده؛ خداوند، پیامبران را برچین کرد؛ پس اینها مجتبای الهیاند؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی انعام/ جلسهی ۸۱؛
به مسألهی اجتباء در دیرینگونهی حضرت آدم -علیهالسلام- نیز اشاره شده است).
[۱۳] («وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَی وَهَارُونَ وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۸۴) وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَی وَعِیسَی وَإِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ (۸۵) وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطًا وَکُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ (۸۶) وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (۸۷) ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (۸۸) أُولَئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّهَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ (۸۹) أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَی لِلْعَالَمِینَ (۹۰)» (انعام)
«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را به راه راست درآوردیم و نوح را از پیش راه نمودیم و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم] و اینگونه، نیکوکاران را پاداش مىدهیم (۸۴) و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند (۸۵) و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگى را بر جهانیان برترى دادیم (۸۶) و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانیان برترى دادیم] و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایى کردیم (۸۷) این، هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت مىکند؛ و اگر آنان شرک ورزیده بودند، قطعاً آنچه انجام مىدادند از دستشان مىرفت (۸۸) آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوت بدیشان دادیم؛ و اگر اینان [=مشرکان] بدان کفر ورزند، بیگمان، گروهى [دیگر] را بر آن گماریم که بدان کافر نباشند (۸۹) اینان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتدا کن. بگو: «من، از شما هیچ مزدى بر این [رسالت] نمىطلبم. این [قرآن] جز تذکرى براى جهانیان نیست (۹۰)»
«فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحِینَ» (قلم/ ۵۰)
«پس پروردگارش وى را برگزید و از شایستگانش گردانید (۵۰)»).
[۱۴] («وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» (صافات/۱۳۹)
«و در حقیقت، یونس از زمرهی فرستادگان بود (۱۳۹)»
«نبی» کسی است که از خدا، خبر «نَبَأ» را دریافت میکند. وقتی «نبی» مأمور میشود که این خبر را به مردم برساند «رسول» است. مرحلهی نبأ و خبر یابی را «نبوّت» و مرحلهی رساندن پیام را «رسالت» میگویند؛ تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۶/ ص ۷۰؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی احزاب/ جلسهی ۵).
[۱۵] («إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عیسى وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً» (نساء/۱۶۳)
«ما همچنان که به نوح و پیامبران بعد از او، وحى کردیم، به تو [نیز] وحى کردیم؛ و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان [نیز] وحى کردیم و به داوود زبور بخشیدیم (۱۶۳)»).
[۱۶] («أُولَئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّهَ …» (انعام/ ۸۹)
«آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوت بدیشان دادیم … (۸۹)»
ایشان، کتاب انبیای پیشین را تبلیغ میکردند. هدف از ارسال کتاب، حل اختلافات علمی و عملی است؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی انعام/ جلسات ۸۱، ۸۴؛
آن حضرت پس از حضرت موسی و پیش از حضرت عیسی -علیهماالسلام- میزیستهاند).
[۱۷] («… وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ» (بقره/ ۱۹۷)
«… و هر کار نیکى انجام مىدهید، خدا آن را مىداند و براى خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگارى است و اى خردمندان! از من پروا کنید (۱۹۷)»
تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۶/ صص ۶۵- ۶۷).
[۱۸] («وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَهِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ» (صافات/ ۱۴۷)
«و او را بهسوی یکصد هزار [نفر] یا بیشتر روانه کردیم (۱۴۷)»
«أَوْ یَزِیدُونَ» به معنی بلکه بیشتر است؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی نساء/ جلسهی ۲۵۱؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی صافات/ جلسهی ۲۹).
[۱۹] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ کتاب یونس ۱/ ۱، ۲؛ کتاب یونس ۳/ ۱، ۲).
[۲۰] (تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی صافات/ جلسات ۲۸- ۳۰).
[۲۱] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم پادشاهان ۱۴/ ۲۵؛ کتاب یونس ۱/ ۱).
[۲۲] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ یوشع ۱۹/ ۱۳؛ دوم پادشاهان ۱۴/ ۲۵؛ در تورات «زبولون» پسر دهم «یعقوب» است؛ پیدایش ۳۰/ ۲۰).
[۲۳] (یهودیّت (بررسی تاریخی)/ ایزیدور اپستاین/ ترجمهی بهزاد سالکی/ صص ۳۸، ۳۹).
[۲۴] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم پادشاهان ۱۴/ ۲۳- ۲۵؛ قاموس کتاب مقدس/ جیمز هاکس/ ذیل واژهی یونس).
[۲۵] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ کتاب یونس ۱/ ۱، ۲؛ کتاب یونس ۳/ ۱، ۲؛ کتاب یونس ۴/ ۱۱).
[۲۶] (الواح بابل/ ادوارد شییرا/ ترجمهی علیاصغر حکمت/ ص ۳۳).
[۲۷] (تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره).
[۲۸] (بر اساس آیهی ۷ سورهی مائده و آیات ۸۱، ۱۰۳ سورهی آلعمران، خداوند از دین خود که با منابع عقل، فطرت، کتاب و سنت ثابت میشود با عناوین «عهد»، «میثاق»، «حَبل» و «اِصر»، یاد میکند؛ تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره؛
عقل یک حجت باطنی است که حُسن و قُبح را تشخیص میدهد و میگوید آنچه را میدانی خوب است انجام بده؛ و آنچه را میدانی بد است انجام نده. عقل همواره نور میدهد؛ ارشاد میکند و هیچگاه ساکت نمیماند. هرگاه عقل، حکم چیزی را نداند انسان را به وحی (شرع) ارجاع میدهد؛ زیرا هرگاه حکمی باشد که عقل آن را درنیابد وحی به تبیین آن میپردازد. کسى که برخلاف فتواى عقل و فطرت رفتار کند عهد خدا را نقض کرده است؛ و خداوند با همان عقل بر او احتجاج میکند. آنچه در جوامع روایى بهعنوان «العَقلُ ما عُبد بِه الرَحمن واکتَسَبَ بِه الجَنان» معرفیشده همین عقل است که آن را عقل عملى مینامند؛ زیرا عقل نظرى فرمان و دستور عملى ندارد، بلکه نحوهى اندیشه را بر عهده دارد، خواه راجع به بودونبود یعنى حکمت نظرى و جهانبینی باشد و خواه مربوط به بایدونباید، یعنى حکمت عملى باشد؛ تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسهی ۷۹).
[۲۹] (« … وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ …» (توبه/ ۱۱۱)
«… و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟…»).
[۳۰] (« … أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ …» (بقره/ ۴۰)
«… به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم …»
در برخى آیات، مانند آیات ۹۱، ۹۵ سورهی نحل و آیهی ۳۴ سورهی اسراء بر حفظ میثاق و عهد تأکید شده است؛ از برجستهترین خُلقهاى فعلى خداوند وفای به عهد است و احدى از او باوفاتر به عهد نیست؛ ازاینرو به انسانها نیز دستور میدهد تا مانند خدا به عهدهاى خود وفا کنند تا خداوند به عهد خود دربارهی آنان وفا کند؛ تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ آیهی ۲۷ سورهی بقره).
[۳۱] («مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» (احزاب/ ۲۳)
«از میان مؤمنان، مردانىاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند (۲۳)»
تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسات ۷۹، ۸۰).
[۳۲] (در واژهی «میثاق»، مفهوم قوت، شدت و محکم کردن نهفته است. پس میثاق، همان پیمان محکمِ اطمینانبخش است. در آیه ۲۷ سورهی بقره آمده «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ…»؛ ضمیر «ه» در کلمهی میثاقه به عهد برمیگردد و معنای آن، اِتقان و اِحکام آن عهد است؛ یعنى، عهدی که وفاى آن الزامى است اگر موثوق و اکید نیز بود وفاى به آن حتماً الزامى خواهد بود و نقض چنین عهدى، فسق قطعى به دنبال دارد؛ تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره).
[۳۳] («الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِه …» (بقره/ ۲۷)
«همانانى که عهد خدا را پس از محکم کردن آن مىشکنند …»).
[۳۴] (تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره).
[۳۵] (تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسات ۷۹، ۸۰).
[۳۶] (تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسهی ۸۰).
[۳۷] (تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسهی ۸۰؛
عهد و میثاق خاص خداوند با بنیاسرائیل در تقسیمبندی تفسیر تسنیم نیست).
[۳۸] (تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسهی ۸۰).
[۳۹] (تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۶/ ص ۶۸؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی احزاب/ جلسهی ۶).
[۴۰] («وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّهٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» (بقره/ ۶۳)
«و چون از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما افراشتیم، [و فرمودیم:] «آنچه را به شما دادهایم به جدوجهد بگیرید و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشید، باشد که به تقوا گرایید (۶۳)»
«وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (۸۳) وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (۸۴)» (بقره)
«و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: «جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پادارید و زکات را بدهید»؛ آنگاه، جز اندکى از شما، [همگى] به حالت اعراض روى برتافتید (۸۳) و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید؛ سپس [به این پیمان] اقرار کردید و خود گواهید (۸۴)»
«وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّهٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (بقره/ ۹۳)
«و آنگاهکه از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما برافراشتیم، [و گفتیم:] «آنچه را به شما دادهایم به جدوجهد بگیرید و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهید.» گفتند: «شنیدیم و نافرمانى کردیم.» و براثر کفرشان، [مِهر] گوساله در دلشان سرشته شد. بگو: «اگر مؤمنید [بدانید که] ایمانتان شما را به بد چیزى وامىدارد (۹۳)»
«وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِیثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا» (نساء/ ۱۵۴)
«و کوه طور را به یادبود پیمان [با] آنان، بالاى سرشان افراشته داشتیم؛ و به آنان گفتیم: «سجدهکنان از در درآیید» و [نیز] به آنان گفتیم: «در روز شنبه تجاوز مکنید.» و از ایشان پیمانى استوار گرفتیم (۱۵۴)»
«وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاهَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَلَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ» (مائده/ ۱۲)
«در حقیقت، خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت؛ و از آنان دوازده سرکرده برانگیختیم؛ و خدا فرمود: «من با شما هستم؛ اگر نماز برپا دارید و زکات بدهید و به فرستادگانم ایمان بیاورید و یاریشان کنید و وام نیکویى به خدا بدهید، قطعاً گناهانتان را از شما مىزدایم و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن نهرها روان است درمیآورم. پس هر کس از شما بعدازاین کفر ورزد، در حقیقت از راه راست گمراه شده است» (۱۲)»
«لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُوا وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ» (مائده/ ۷۰)
«ما از فرزندان اسرائیل، سخت پیمان گرفتیم و به سویشان پیامبرانى روانه کردیم. هر بار پیامبرى چیزى برخلاف دلخواهشان برایشان آورد، گروهى را تکذیب مىکردند و گروهى را مىکشتند (۷۰)»).
[۴۱] (تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسهی ۸۰).
[۴۲] (در قرآن، تمام سمتها، مقامات و نعمتهای الهی، عهد الله است. نعمت ولایت که بزرگترین نعمتهاست عهدی است که به هرکسی نمیرسد. عهد خاص انبیاء شامل ائمهی دوازدهگانهی شیعه نیز میشود؛ تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ آیهی ۲۷ سورهی بقره؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسهی ۸۰).
[۴۳] («وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا (۷) لِیَسْأَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا أَلِیمًا (۸)» (احزاب)
«و [یاد کن] هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى پسر مریم و از [همهی] آنان پیمانى استوار گرفتیم (۷) تا راستان را از صدقشان باز پرسد و براى کافران عذابى دردناک آماده کرده است (۸)»؛
[۴۴] (تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۶/ صص ۶۲، ۶۸، ۶۹؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی احزاب/ جلسات ۴-۶).
[۴۵] («وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» (صافات/۱۳۹)
«و در حقیقت، یونس از زمرهی فرستادگان بود (۱۳۹)»).
[۴۶] (تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۶/ ص ۷۰؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی احزاب/ جلسهی ۵).
[۴۷] (امام، کسی است که مردم موظفاند عقیده، خُلق و اعمالشان را به استناد عقیده، خُلق و اعمال او تنظیم کنند. امامت، عهد خاص الهی و ولایت، بزرگترین عهد الهی است. کلمهی عهد در آیهی «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره/ ۱۲۴) فاعل و «الظَّالِمِینَ» مفعول است. آیه نمیگوید ظالمان به عهد من دسترسى ندارند تا مفهومش این باشد که انسانهاى عادل به عهد خدا دسترسى دارند؛ بلکه دست عادل نیز بدون اعطاى الهى به این عهد نمیرسد؛ زیرا بسیارى از انسانها، عالم و عادل هستند، ولى امام نیستند. این عهد خداوند است که در صورت صلاحدید الهى باید به دست انسان عالم عادل برسد. بهعبارتدیگر مانع بودن ظلم به این معنا نیست که عدالت، علت تامهی دستیابى به ولایت است. عهد خدا، هبهی الهى است و چنانکه در آیهی ۱۲۴ سورهی انعام دربارهی نبوت میفرماید: «… اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ…» «…خدا بهتر مىداند رسالتش را کجا قرار دهد…» دربارهی ولایت و امامت نیز اینچنین است: «الله اعلم حیث یجعل عهد امامته.» تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره؛ تفسیر موضوعی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۶/ ص ۳۵۴، ۳۵۶؛ تفسیر صوتی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ سورهی بقره/ جلسهی ۸۰).
[۴۸] («… إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا» (اسراء/ ۳۴)
«… از عهد پرسش خواهد شد»
«… کَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا» (احزاب/ ۱۵)
«… عهد خدا همواره بازخواست دارد»؛
[۴۹] (این دو مورد را میتوان ذیل عهد و میثاق خاص خداوند با علماء اهل کتاب جای داد).
[۵۰] (تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره).
[۵۱] (تفسیر ترتیبی تسنیم/ آیتاللهالعظمی جوادی آملی/ ج ۲/ آیهی ۲۷ سورهی بقره).
[۵۲] (در عهد عتیق از عهدی که با آدم بستهشده و آدم آن را شکسته است یاد میشود؛ اما مشخص نمیکند این عهد چیست؛ کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ هوشع ۶/ ۴- ۷؛
عهد خدا با آدم از تورات تحریفی حذف شده است).
[۵۳] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ پیدایش ۹/ ۹- ۱۷).
[۵۴] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اشعیا ۴۱/ ۲۵- ۲۹؛ اشعیا ۴۲/ ۱-۷).
[۵۵] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اشعیا ۵۹/ ۲۰، ۲۱؛ ارمیا ۳۱/ ۳۱- ۳۴؛ حزقیال ۳۷/ ۲۱- ۲۶؛ زکریا ۹/ ۹- ۱۱؛ ملاکی ۳/ ۱).
[۵۶] (نخست زادگی در باور یهود، امری مهم است؛ اما نه «اسحاق» پسر ارشد «ابراهیم» است و نه «یعقوب» فرزند بزرگ «اسحاق»؛ بر اساس عهد عتیق این عهد به «اسمائیل» برادر بزرگتر «اسحاق» و «عیسو» برادر بزرگتر «یعقوب» نمیرسد. یهودیان حضرت اسمائیل -علیهالسلام- را به دلیل کنیز زادگی به ارشد بودن قبول ندارند).
[۵۷] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ پیدایش ۱۵/ ۱۸- ۲۰؛ پیدایش ۱۷/ ۲- ۲۷؛
این عهد در دورههای بعدی یادآوری شده است؛ خروج ۲/ ۲۳- ۲۵؛ خروج ۶/ ۲- ۸؛ تثنیه ۷/ ۷، ۸؛ اول تواریخ ۱۶/ ۱۵- ۱۸؛ نحمیا ۹/ ۷، ۸؛ مزامیر ۱۰۵/ ۶- ۱۳؛ مزامیر ۱۱۱/ ۵- ۹؛ ارمیا ۱۱/ ۱- ۱۰؛
مستند Bible تولید History Channel از این عهد با نام «رویای ابراهیم Abraham’s dream» یاد میکند).
[۵۸] (خدا در اولین ملاقات با «موسی» خود را «یهوه» به معنی «هستم» نامید؛ کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳/ ۱۴).
[۵۹] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۱۹/ ۴-۶؛ خروج ۲۰/ ۱-۱۷؛ خروج ۲۴/ ۱- ۸؛ خروج ۳۱/ ۱۳؛ خروج ۳۴/ ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۲۱؛ تثنیه ۴/ ۱۳- ۲۳؛ تثنیه ۵/ ۱- ۳۳؛ تثنیه ۹/ ۹، ۱۱، ۱۵؛
این احکام در دورههای بعد یادآوری شده است؛ یوشع ۲۳/ ۷، ۸؛ یوشع ۲۴/ ۲۱- ۲۵؛ داوران ۲/ ۱، ۲؛ اول پادشاهان ۸/ ۹، ۲۱؛ دوم پادشاهان ۱۷/ ۳۵- ۳۹؛ دوم تواریخ ۵/ ۱۰؛ دوم تواریخ ۶/ ۱۱؛ دوم تواریخ ۳۴/ ۲۹- ۳۳؛ نحمیا ۱۰/ ۳۱؛ ارمیا ۲۲/ ۹).
[۶۰] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۴/ ۱۶؛
این حکم در دورههای بعد یادآوری شده است؛ نحمیا ۱۰/ ۳۰).
[۶۱] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۴/ ۱۸، ۲۲- ۲۴؛
این حکم در دورههای بعد یادآوری شده است؛ نحمیا ۱۰/ ۳۱- ۳۴).
[۶۲] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۴/ ۱۹، ۲۱؛
این حکم در دورههای بعد یادآوری شده است؛ نحمیا ۱۰/ ۳۶).
[۶۳] (عید خروج بنیاسرائیل از مصر؛ تاریخ جامع ادیان/ جان بی ناس/ ترجمه علیاصغر حکمت/ ص ۵۶۷).
[۶۴] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۴/ ۲۵).
[۶۵] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۴/ ۲۶؛
این احکام در دورههای بعد یادآوری شدهاند؛ نحمیا ۱۰/ ۳۵، ۳۷، ۳۹).
[۶۶] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ تثنیه ۲۹/ ۱- ۲۹؛ تثنیه ۳۰/ ۱- ۲۰؛ تثنیه ۳۱/۱- ۲۹).
[۶۷] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم پادشاهان ۲۳/ ۱- ۴، ۲۱؛ دوم تواریخ ۳۴/ ۲۹- ۳۳).
[۶۸] («هارون» برادر بزرگتر «موسی» است؛ کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۶/ ۲۰؛ قاموس کتاب مقدس/ جیمز هاکس/ ذیل واژهی هارون؛ «لاوی» پسر سوم «یعقوب» است؛ کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ پیدایش۲۹/ ۳۴).
[۶۹] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اعداد ۱۸/ ۱- ۲۳؛ اعداد ۲۵/ ۶- ۱۳؛ تثنیه ۳۳/ ۹؛
این عهد در دورههای بعد یادآوری شده است؛ نحمیا ۱۳/ ۲۹؛ ارمیا ۳۳/ ۱۸، ۱۹).
[۷۰] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم سموئیل ۲۳/ ۵؛ دوم تواریخ ۱۳/ ۵؛ مزامیر ۸۹/ ۱-۴، ۲۸، ۲۹).
[۷۱] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اول پادشاهان ۸/ ۲۴، ۲۵؛ مزامیر ۱۳۲/ ۱۱، ۱۲؛ ارمیا ۳۳/ ۱۴- ۱۷).
[۷۲] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم تواریخ ۷/ ۱۷- ۱۸).
[۷۳] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ مزامیر ۸۹/ ۳۰- ۳۷).
[۷۴] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اول پادشاهان ۱۱/ ۱-۱۱).
[۷۵] («یهورام» یکی از همین شاهان بود. او شش برادر خود و بسیاری از بزرگان را کشت و به تحریک زنش بتپرستی کرد. پس از مدتی دشمنان حمله کردند و تمام پسران و زنانش را به اسارت بردند. پسازآن او به بیماری سختی مبتلا شد و با دردی جانکاه مُرد. پس از او، پسر کوچکش «اَخزیا» که جان سالم به دربرده بود به پادشاهی رسید؛ اما او نیز دست به گناه زد و کشته شد؛ پس از «اَخزیا»، پسر کوچکش «یوآش» به سلطنت رسید؛ اما او نیز بتپرستی کرد و در جنگ با سوریها شکست خورد و شبانه توسط اطرافیانش در بستر خواب کشته شد؛ کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم تواریخ ۲۱/ ۱- ۲۰؛ دوم تواریخ ۲۲/ ۱- ۱۲؛ دوم تواریخ ۲۴/ ۱، ۱۷- ۲۵).
[۷۶] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ مزامیر ۷۸/ ۹- ۳۷).
[۷۷] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۲/ ۱- ۶؛ اعداد ۲۵/ ۱-۳؛ داوران ۱۷/ ۱-۱۳؛ داوران ۱۸/ ۱- ۳۱؛ اول پادشاهان ۱۱/ ۳- ۱۰؛ اول پادشاهان ۱۹/ ۱۰- ۱۸؛ دوم پادشاهان ۱۷/ ۷- ۱۷؛ دوم تواریخ ۲۱/ ۱۰،۱۱؛ دوم تواریخ ۲۴/ ۱۷، ۱۸).
[۷۸] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اعداد ۲۵/ ۶- ۸).
[۷۹] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ عزرا ۹/ ۱- ۱۵؛ عزرا ۱۰/ ۱- ۱۷).
[۸۰] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ یوشع ۶/ ۱۵- ۱۹؛ یوشع ۷/ ۱).
[۸۱] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ مزامیر ۷۸/ ۹، ۱۰).
[۸۲] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ حزقیال ۴۴/ ۱- ۸).
[۸۳] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۱/ ۱۴- ۱۷).
[۸۴] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ ارمیا ۳۴/ ۱۲- ۱۸).
[۸۵] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ تثنیه ۱۷/ ۱- ۷؛ یوشع ۲۳/ ۱۲- ۱۶؛ ارمیا ۱۱/ ۱- ۱۷).
[۸۶] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم تواریخ ۷/ ۱۹- ۲۳).
[۸۷] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ یوشع ۲۳/ ۱۲- ۱۶).
[۸۸] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ هوشع ۸/ ۱).
[۸۹] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ لاویان ۲۶/ ۱، ۲، ۱۴- ۴۵).
[۹۰] (عهد عتیق مدعی است که «هارون» گوسالهی طلایی را ساخت؛ کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۲/ ۱-۵؛ درحالیکه بر اساس قرآن، «سامری» بتسازی کرد؛ طه/ ۸۵- ۸۸).
[۹۱] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ خروج ۳۲/ ۱- ۲۹).
[۹۲] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اعداد ۲۵/ ۱- ۹).
[۹۳] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ یوشع ۶/ ۱۵- ۱۹؛ یوشع ۷/ ۱- ۲۵).
[۹۴] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ داوران ۲/ ۱۰- ۲۳).
[۹۵] (سلطنت شمالی بنیاسرائیل).
[۹۶] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم پادشاهان ۱۷/ ۱-۶؛ دوم پادشاهان ۱۸/ ۱- ۱۲).
[۹۷] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ دوم پادشاهان ۱۳/ ۲۲، ۲۳؛ نحمیا ۹/ ۳۰، ۳۱؛ مزامیر ۱۰۶/ ۳۲- ۴۶؛ ارمیا ۳۲/ ۳۶- ۴۰).
[۹۸] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ لاویان ۲۶/ ۹؛ تثنیه ۷/ ۹؛ دوم تواریخ ۶/ ۱۴؛ نحمیا ۱/ ۵؛ مزامیر ۲۵/ ۱۰- ۱۴؛ مزامیر ۱۰۳/ ۱۷، ۱۸؛ دانیال ۹/ ۴).
[۹۹] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ تثنیه ۷/ ۱۲- ۱۵).
[۱۰۰] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ یوشع ۲۳/ ۷- ۱۰).
[۱۰۱] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ لاویان ۲۶/ ۱- ۱۳).
[۱۰۲] (کتاب مقدس (ترجمهی قدیم)/ اشعیا ۵۶/ ۲؛
در ادامه آمده است: مردان یهودیای که نمیتوانند صاحب فرزند شوند اگر حرمت «سَبَّت» را نگهدارند و کارهای مورد رضایت خدا را انجام دهند و به عهد خدا وفادار باشند آنگاه نام آنها تا ابد در میان خانهی خدا و قوم خدا ماندگار خواهد ماند. قومهای غیر یهودی نیز اگر خدا را بپذیرند از برکت برخوردار خواهند شد. اگر آنها خدا را خدمت کنند و او را دوست بدارند و حرمت «سَبَّت» را نگهدارند و به عهد خدا وفادار باشند آنگاه خدا آنها را نیز به کوه مقدس خود خواهد آورد و در خانهی عبادتش آنها را شاد خواهد ساخت و قربانی آنها را خواهد پذیرفت؛ اشعیا ۵۶/ ۳- ۷).
منابع
منابع در انتهای بخش دوم خواهد آمد.